آغازه های پایان قرون وسطی(قسمت اول)--رقابت ونزاع پاپ و اپراطور بر سر قدرت
پیروزیهای اولیه مسیحیان در جنگ اول صلیبی موقعیت واعتبار پاپ را بیش از پیش افزایش داد. قرار گرفتن اشراف مختلف و گاه پادشاهان و امپراطوران در زیر پرچم صلیبی به رهبری کلیسا، باعث اعتلای مقام پاپی شد. در این هنگام نمایندگان و سفرای پاپ به هر منطقه اعزام شدند تا مردم رابرای پیوستن به سپاهیان صلیبی و جمع آوری وجوه لازم برای تامین هزینه های جنگ تشویق کنند. بدین وسیله مؤمنان مسیحی دربسیاری از نقاط ، خراجگزار شخص پاپ شدند. با گذشت زمان این نحوه جمع آوری وجوه برای کلیسا تبدیل به کاری دائمی شد و دیری نگذشت که این وجوه علاوه بر اینکه صرف مبارزات صلیبی میشد به مصارف دیگر هم میرسید.
جمع آوری پول توسط سازمان کلیسا به بهانه جنگهای صلیبی برای حکام دنیوی بسیار ناگوار بود . آنها احساس می کردند که این وجوه بجای اینکه وارد خزانه خودشان شود بسوی رم سرازیر می شود و گاه به مصارفی غیر از جنگهای صلیبی میرسد.
کشورهای سلطنتی جوان که درآمدهای حاصل از بازرگانی وصنعت تاحدی آنها را غنی ساخته بود و دیگر چندان نیازی به حمایت پاپ نداشتند، روزبروز بیشتر خود را از زیر سلطه کلیسا بیرون کشیدند .پادشاهان خوش نداشتند که نمایندگان یا سفرای پاپها که جز پاپ قدرتی را به رسمیت نمیشناختند در قلمرو حکومت آنها رحل اقامت افکنند.
یکی از ویژگیهای نوزایش سده های دوازدهم وسیزدهم علاوه بر کشف مجدد ارسطو ، احیای حقوق رومی در حوزه بولونیا بودکه بسرعت به سایر نقاط بخصوص درفرانسه سرایت کرد. دراوایل قرن سیزدهم برخی حقوقدانان در بولونیا اقدام به شرح و تفسیر حقوق رومی کردند. پس از آن سلاطین و حکومتهای جوان شهری به استناد این قوانین ، سلطه خویش را در قلمرو خود افزایش دادند و اقتدار قوانین فئودال را درهم شکستند. حقوق رومی به پادشاهان و دولت شهرهای نوبنیاد قدرت بیشتری میبخشید و حتی کلیسا ودین را هم تابع دولت میساخت. بدین وسیله دین تحت سلطه حکومت و آلت دست آن قرار میگرفت و اقتدار فراملی پاپها درهم شکسته میشد. دستگاه پاپی تا آنجا که مقدور بود سعی کرد که از این جریان جلوگیری کند. کلیسا از تبدیل شدن به آلت دست حکام دنیوی واهمه داشت از اینرو با تمام توان به مقابله با احیای قوانین رومی پرداخت. اما مبحث جدید مظهر خردگرایی بیباکانه ای بود و در دانشگاهای این دوره حقوقدانانی را بوجود آورد که در راه کاستن از سهم کلیسا در امور حکومتی و توسعه قدرت سلاطین کوشش فراوانی مبذول داشتند . بیشتر این حقوقدانان دست پرورده دانشگاه بولونیا بودند که ویژگی مهم آن جنبه غیر مذهبی بودن و حتی ضدیت با روحانیت بود که در سایر مراکز علمی و تربیتی اروپا نظیرش کمتر وجود داشت .
در قرن سیزدهم میلادی امپراطور فردریک دوم در ایتالیا حقوقدانان دانشگاه بولونیا را دعوت کرد و آنها را به مناصب مهم حکومتی گمارد . در حقیقت حقوقدانان در اداره امورمملکتی جانشین روحانیون شدند. تا پیش از قرن سیزدهم اغلب مقامات حکومتی که از جانب امپراطوران و سلاطین منصوب میشدند روحانی بودند زیرا غیر از آنها کسی شایستگی احراز این مقامات را نداشت.اما از قرن سیزدهم با رشد آموزشهای غیر مذهبی در دانشگاهها و فارغ التحصیل شدن حقوقدانانی که مسلط به حقوق رومی بودند اوضاع دگرگون شد و بتدریج حقوقدانان تحصیل کرده جای روحانیون را در مناصب حکومتی گرفتند.
بنابراین در قرن سیزدهم عواملی مانند شکست در جنگهای صلیبی و کشمکشهای کلیسا با حکام دنیوی تا حدی بر اعتبار و حیثیت کلیسا تأثیر گذاشته بود و تضعیف کلیسا به معنای تضعیف فئودالیسم بود. زیرا کلیسا بزرگترین ارباب زمین در اروپا محسوب میشد و صاحب املاک وسیعی بود . هزاران سرف بر روی زمینهای کلیسا کار میکردندو اسقفان در بهره کشی از روستاییان گوی سبقت را از مالکان زمین ربوده بودند. در چنین شرایطی کلیسایکی از ارکان فئودالیسم بود و تضعیف آن به معنای تضعیف فئودالیسم بود.
Https://telegram.me/andishehroshanma
جمع آوری پول توسط سازمان کلیسا به بهانه جنگهای صلیبی برای حکام دنیوی بسیار ناگوار بود . آنها احساس می کردند که این وجوه بجای اینکه وارد خزانه خودشان شود بسوی رم سرازیر می شود و گاه به مصارفی غیر از جنگهای صلیبی میرسد.
کشورهای سلطنتی جوان که درآمدهای حاصل از بازرگانی وصنعت تاحدی آنها را غنی ساخته بود و دیگر چندان نیازی به حمایت پاپ نداشتند، روزبروز بیشتر خود را از زیر سلطه کلیسا بیرون کشیدند .پادشاهان خوش نداشتند که نمایندگان یا سفرای پاپها که جز پاپ قدرتی را به رسمیت نمیشناختند در قلمرو حکومت آنها رحل اقامت افکنند.
یکی از ویژگیهای نوزایش سده های دوازدهم وسیزدهم علاوه بر کشف مجدد ارسطو ، احیای حقوق رومی در حوزه بولونیا بودکه بسرعت به سایر نقاط بخصوص درفرانسه سرایت کرد. دراوایل قرن سیزدهم برخی حقوقدانان در بولونیا اقدام به شرح و تفسیر حقوق رومی کردند. پس از آن سلاطین و حکومتهای جوان شهری به استناد این قوانین ، سلطه خویش را در قلمرو خود افزایش دادند و اقتدار قوانین فئودال را درهم شکستند. حقوق رومی به پادشاهان و دولت شهرهای نوبنیاد قدرت بیشتری میبخشید و حتی کلیسا ودین را هم تابع دولت میساخت. بدین وسیله دین تحت سلطه حکومت و آلت دست آن قرار میگرفت و اقتدار فراملی پاپها درهم شکسته میشد. دستگاه پاپی تا آنجا که مقدور بود سعی کرد که از این جریان جلوگیری کند. کلیسا از تبدیل شدن به آلت دست حکام دنیوی واهمه داشت از اینرو با تمام توان به مقابله با احیای قوانین رومی پرداخت. اما مبحث جدید مظهر خردگرایی بیباکانه ای بود و در دانشگاهای این دوره حقوقدانانی را بوجود آورد که در راه کاستن از سهم کلیسا در امور حکومتی و توسعه قدرت سلاطین کوشش فراوانی مبذول داشتند . بیشتر این حقوقدانان دست پرورده دانشگاه بولونیا بودند که ویژگی مهم آن جنبه غیر مذهبی بودن و حتی ضدیت با روحانیت بود که در سایر مراکز علمی و تربیتی اروپا نظیرش کمتر وجود داشت .
در قرن سیزدهم میلادی امپراطور فردریک دوم در ایتالیا حقوقدانان دانشگاه بولونیا را دعوت کرد و آنها را به مناصب مهم حکومتی گمارد . در حقیقت حقوقدانان در اداره امورمملکتی جانشین روحانیون شدند. تا پیش از قرن سیزدهم اغلب مقامات حکومتی که از جانب امپراطوران و سلاطین منصوب میشدند روحانی بودند زیرا غیر از آنها کسی شایستگی احراز این مقامات را نداشت.اما از قرن سیزدهم با رشد آموزشهای غیر مذهبی در دانشگاهها و فارغ التحصیل شدن حقوقدانانی که مسلط به حقوق رومی بودند اوضاع دگرگون شد و بتدریج حقوقدانان تحصیل کرده جای روحانیون را در مناصب حکومتی گرفتند.
بنابراین در قرن سیزدهم عواملی مانند شکست در جنگهای صلیبی و کشمکشهای کلیسا با حکام دنیوی تا حدی بر اعتبار و حیثیت کلیسا تأثیر گذاشته بود و تضعیف کلیسا به معنای تضعیف فئودالیسم بود. زیرا کلیسا بزرگترین ارباب زمین در اروپا محسوب میشد و صاحب املاک وسیعی بود . هزاران سرف بر روی زمینهای کلیسا کار میکردندو اسقفان در بهره کشی از روستاییان گوی سبقت را از مالکان زمین ربوده بودند. در چنین شرایطی کلیسایکی از ارکان فئودالیسم بود و تضعیف آن به معنای تضعیف فئودالیسم بود.
Https://telegram.me/andishehroshanma
+ نوشته شده در دوشنبه ششم آذر ۱۳۹۶ ساعت 15:11 توسط mehran
|