گرایشات معتزلی نخستین خلفای عباسی از منصور تا واثق و بخصوص در دوران مامون باعث گسترش علوم عقلی در دنیای اسلام شد ولی با به قدرت رسیدن متوکل اوضاع تغییر کرد.
وقتی متوکل به قدرت رسید بحث و جدل و مناظره که در ایام معتصم و واثق و مأمون میان مردم معمول بود ، ممنوع شد و کسان را به تقلید و تسلیم واداشت و بزرگان و محدثین را گفت تا حدیث گویند و مذهب سنت و جماعت را رواج دهند .
با گذشت زمان، به مأمون نظر به توجهی که به اندیشه ها ی عقلی داشت نسبت زندقه داده شد . المتوکل نامه هایی در مما نعت از جدال و بحث درباره قرآن نوشت و مردم را از پرداختن به جدل نهی کرد . بدین ترتیب معتزلیان ،فلاسفه و دانشمندان علوم عقلی در تنگنا قرار گرفته و مورد اذیت و آزار قرار گرفتند .
در این دوره تلاش زیادی در جهت بی اعتبار کردن فلسفه و منطق انجام شد . متشرعان و بسیاری از متکلمین سعی کردند تا نشان دهند که نحو عربی در فرهنگ اسلامی همان کاری را انجام میدهد که منطق در فرهنگ یونانی .
بدین سان تلاش زیادی در جهت بی اعتبار کردن منطق به انجام رسید . جلسات مناظره ابو سعید سیرافی نحوی با ابو سلیمان سجستانی منطقی در زمینه دفاع از منطق یا عدم نیاز به آن در فرهنگ عربی معروف است که ظاهرا با پیروزی ابو سعید سیرافی و بی اعتبار نشان دادن منطق به پایان میرسد.
البته در این مورد بسیاری از اختلافات بین منطق و نحو نادیده گرفته شد . اختلافاتی از قبیل اینکه : نحو تابع طبیعت قوم عرب است اما منطق تابع عقل آدمیان است ، نحو تحقیق در معانی به وسیله الفاظ است اما منطق تحقیق در معانی بوسیله عقل است ، گواهی نحو بر حسب طبیعت است اما گواهی منطق بر حسب عقل .
اما در مورد فلسفه یا حکمت باید گفت که ورود فلسفه به فرهنگ اسلامی نه به لحاظ ضرورت زندگی سیاسی بلکه بطور خاص و عمدتا از طریق طب بوده است . حاجت حاکمان و اشراف دوره میانه به دانش پزشکی که سلامت بدن آنان را تضمین میکرد موجب گردید که پزشکان را در دربار خلافت و امیران ارج نهند و چون طب شاخه ای از فلسفه بود و طبیبان « حکیم » یعنی بنوعی فیلسوف بودند بتدریج بقیه علوم فلسفی و نظام عام فلسفه را به جامعه اسلامی انتقال دادند.

از آنجا که فلسفه در مفهوم وسیع آن شامل علوم نظری مانند ریاضیات ، طبیعیات و الهیات میشد و بسیاری از علوم دیگر مانند هیئت و نجوم زیرمجموعه آن محسوب میشد مخالفت با فلسفه که عمدتا انگیزه های مذهبی نیز داشته است منجر به انحطاط تدریجی تقریبا همه علوم عقلی شد.
از نظر فلاسفه اسلامی حکمت به دو نوع نظری و عملی تقسیم میشد . از نظر ابن سینا پس از اینکه حکمت را به دو قسم نظری و عملی تقسیم کرده حکمت عبارتست از اینکه : نفس ناطقه انسانی از طریق تصور امور و تصدیق به حقایق نظری و عملی تا آنجا که در توان آدمی قرار دارد استکمال پیدا کند . از نظر وی هر یک از اقسام حکمت نیز به سه دسته تقسیم میگردد . اقسام حکمت عملی عبارتنداز : حکمت اخلاقی، تدبیر منزل و سیاست مدن (سیاسیات) . اقسام حکمت نظری نیز عبارتنداز: حکمت طبیعی ، حکمت ریاضی، و حکمت الهی (الهیات).
همانگونه که عنوان شد طبیعیات و ریاضیات و علوم زیر مجموعه آنها نیز جزء حکمت نظری هستند . به همین دلیل مخالفت با فلسفه و تکفیر فیلسوفان از جانب متشرعین و تنگ شدن عرصه معاش بر آنها منجر به تعطیلی تقریبا همه علوم عقلی گردید .
در حقیقت مخالفت با فلسفه و تکفیر فلاسفه عمدتا انگیزه های مذهبی داشته است . بنا براین متوجه میشویم که تعصبات خشک مذهبی چگونه بصورت تدریجی جامعه اسلامی و از جمله ایران را از تکاپوی علمی و اندیشه ورزی در مورد علوم طبیعی ، ریاضیات و حتی الهیات انداخت . در قرون بعدی نیز ( قرون میانه ) اگر از جانب برخی متشرعین و یا متکلمین مانند غزالی و امام فخر رازی و .... توجهی به فلسفه میشد و حتی کتابهایی در این زمینه نوشته میشد هدف بسط و گسترش فلسفه نبود بلکه هدف تسلط بر فلسفه جهت ارائه برهان بر ضد اندیشه های فلسفی و در نهایت رد فلسفه بوده است . البته این بزرگان از حکمت نظری تنها به مباحث دینی و الهیات توجه داشتند و چندان کوششی در جهت فراگیری دیگر اقسام حکمت نظری مانند ریاضیات و طبیعیات نداشتند.
نکته دیگری که در زمینه حکمت و عقل در دوره اسلامی اهمیت دارد این است که کلمه عقل در لغت عربی تنها با عقل عملی مناسبت دارد . زیرا لغت عقل در عربی به معنی منع و باز داشتن است . وقتی گفته میشود شتر را عقال کردم معنی آن این است که زانوی آن را بستم و از کوشش و رفتارش جلوگیری به عمل آوردم پس عقل در انسان نیز به معنی منع و باز داشتن است و وقتی گفته شود انسان تعقل میکند معنی آن این است که نفس خود را از آنچه مقتضای طبیعت شهوانی است باز میدارد.
ابوالبرکات بغدادی میگوید: آنچه حکمای یونان از کلمه عقل اراده میکردند معنایی بود که عقل نظری و رأی عملی را در بر داشت . او می گوید در لغت عرب کلمه ای که بر یک چنین معنی جامعی دلالت داشته باشد وجود ندارد .

عامل دیگر در انحطاط علوم عقلی نیرومند شدن اسماعیلیان در دوره سلجوقی بود . نیرومند شدن اسماعیلیان و احساس خطری که حکومت و علمای قشری از جانب آنها میکردند عامل مهمی در رشد تعصب و قشریگری بود . پیروان این فرقه در مناطق مختلف و عمدتا کوهستانی ایران دارای قلعه های مستحکمی بودند و هم مسلکان آنها در مصر حکومتی نیرومند تحت عنوان خلفای فاطمی مصر تشکیل داده بودند . جالب توجه است که اسماعیلیان توجه ویژه ای به فلسفه و علوم عقلی داشته و ایده های خود را تحت قالبهای فلسفی توجیه و تبیین میکردند. در دوره های قبل ، فیلسوفانی مانند ابن سینا و فارابی که فارغ از گرایشهای شیعی هم نبودند با تأثیر پذیرفتن از اندیشه فیلسوف شاه

افلاطونی در فلسفه سیاسی خود مقام و شأن بلندی را برای رئیس اول یا حاکم جامعه اسلامی قائل شدند . بگونه ای که امام یا حاکم سیاسی باید از هر لحاظ از دیگران برتر بوده و با نوعی هدایت الهی توان هدایت جامعه را داشته باشد.
اسماعيليان نیز با همین استدلال و با توجه به این اعتقاد که پس از پیغمبر تنها علی و اولاد علی دارای چنین شرایطی هستند تردیدهای جدی در مشروعیت خلفای عباسی در بغداد ایجاد کرده بودند. حکام و سلاطین سلجوقی نیز که حامیان اصلی خلفا محسوب میشدند همواره از جانب آنها مورد تهدید بودند.
با توجه به استفاده از فلسفه و توجیهات عقلی جهت اثبات مبانی اعتقادی توسط اسماعیلیان ، که یکی از دلایل مهم مخالفت و مبارزه علیه فلسفه بود ، بسیاری از علما ی اهل سنت جهت مبارزه با توجیهات اسماعیلیان دست به مبارزه ای جدی علیه فلسفه و علوم عقلی زدند. کسانی مانند غزالی و فخر رازی سعی زیادی در بی اعتبار کردن فلسفه و علوم عقلی کردند تا بدین وسیله مبانی اساسی اسماعیلیان را از چشمها بیاندازند. کتابهایی بر ضد فلسفه نوشته شد و با توجه به مواضع عقل ستیز خلفا در بغداد و همچنین تحت تاثیر مدارس نظامیه که بانی آنها خواجه نظام الملک بود مبارزه ای جدی علیه علوم عقلی آغاز شد . کتا ب تهافت الفلاسفه غزالی مهمترین اثر نوشتاری در رد فلسفه و علوم عقلی است . وی با تقسیم کردن علوم به دو نوع دینی و غیر دینی ، تنها علوم دینی را علم نافع دانسته و علوم غیر دینی را آنقدر با ارزش ندانسته که انسان عمر محدود خود را صرف آنها نماید .
در این دوره هدف از تأسیس مدارس نظامیه ترویج علم و تحقیق درباره حقیقت نبود بلکه هدف از آنها تربیت مبلغان و دفاع از اصول مذهب مختار (شافعی) بود. فاطمیان مصر توجهی ویژه به دانشهای عقلی داشتند و جامعه الزهرا را که مدرسه ای شیعی بود بنیان گذاشتند . این مدرسه شیعی از چنان اهمیتی برخوردار بود که به گفته مقریزی یک میلیون وششصد هزار نسخه خطی در کتابخانه آن وجود داشت که بیشتر آنها در حمله صلاح الدین ایوبی ، از میان رفت.
خواجه نظام الملک ،وزیر سنی مذهب سلجوقیان برای مقابله با ترویج اندیشه شیعی فاطمیان مصر ، نخست مدرسه ای در بغداد و آنگاه مدارس دیگر در قلمرو فرمانروایی سلجوقیان تاسیس کرد که نظامیه نا میده میشدند . هم او امام محمد غزالی را به نظامیه بغداد فرا خواند تا به تدریس علوم دینی اهل سنت و جماعت بپردازد. در این مدرسه تنها به تدریس علوم دینی یعنی فقه ـ اصول ـ حدیث ـ تفسیر و ادبیات عرب بسنده میشد و فلسفه که در سده های سوم و چهارم ،آزادانه تدریس میشد از برنامه مدارس حذف شد.
با انقراض خلافت عباسی توسط هلاگو خان مغول ، در دوره وی و جانشینانش برای مدتی کوتاه دوباره بساط علم و فلسفه رواج یافت که دلیل آن را میتوان به عدم تعصب مغولان بر روی مذهبی خاص نسبت داد . در این دوره دانشمندان و فیلسوفانی مانند خواجه نصیر الدین طوسی و قطب الدین شیرازی به ظهور رسیدند و رصد خانه مراغه یادگاری از این دوران است.
ولی تحولات بعدی و شدت خرابیهای مغول و حملات ویرانگر تیمور لنگ و دست به دست شدن مناطق مختلف توسط قدرتهای محلی به همراه فرار مردم از شهرها و روستاها برای در امان ماندن از قتل ،غارت و چپاول و گسترش زندگی کوچ نشینی اجازه نداد که چراغ کم فروغی که روشن شده بود ، فروزان بماند. دلیل عمده گسترش محدود علوم عقلی در دوره مغول ، عدم تعصب سلاطین آنها بر روی مذهبی خاص بود و این خود برای ما روشن میسازد که تعصب کور تا چه حد میتواند باعث نابودی علم و دانش گردد .
در دوره صفویه برای مدتی کوتاه فلسفه توسط معدود اندیشمندان آن دوره جان تازه ای گرفت . کسانی مانند مولا صدرا و میرداماد با ترکیب فلسفه و حکمت مشا و عرفان ابن عربی و تلفیق انها با روایات منسوب به ائمه بنایی بلند از اندیشه برافراشتند که خیلی زود رو به خاموشی رفت .
گرایشات اخباری فقهای این دوره تبدیل به سدی محکم در مقابل آنها شد . به همین دلیل مولاصدرا پانزده سال از عمر خود را متواری بود و میرداماد کتابهای خود را با عبارات مغلق و پیچیده می آراست تا از فهم غیراهل حکمت و عالم نمایان دروغین به دور باشد .
Https://telegram.me/andishehroshanma