شکل گیری دنیای غرب -قسمت دوم- (زوال امپراطوری روم)
در سال 313 میلادی کنستانتین امپراطور روم، مسیحیت را در شمار ادیان مجاز اعلام کرد. افزایش شمار مسیحیان در قلمرو امپراطوری روم و گرایش خود کنستانتین به دین مسیح، در پذیرش مسیحیت عامل مؤثری بود. تنها هشتاد سال پس از فرمان کنستانتین مبنی بر مجاز شمردن مسیحیت در روم این دین تبدیل به آیین رسمی امپراطوری گشت. در این زمان دوره شکوه و عظمت امپراطوری سپری شده و ناامنی و بی ثباتی گریبان آن را گرفته بود. هجومهای مکرر بربرها یا همان اقوام ژرمن ساکن در شمال کوههای آلپ، موجودیت امپراطوری را تهدید میکرد و با گذشت زمان، قدرت و توان روم در حال کاهش بود. یکی از عوامل گرایش روم به دین مسیح ناشی از همین اوضاع و شرایط نابسامان بود. رومیان امیدوار بودند با گرویدن به دین مسیح معجزه ای رخ دهد و امپراطوری را از خطر برهاند. اما روم دوره شکوه و عظمت خود را به پایان رسانده بود و اوضاع سیاسی و اجتماعی مردم روز به روز تباهتر میشد. سرانجام در اثر حمله اقوام نیمه وحشی ژرمن ، طومار امپراطوری در سال 410 میلادی درهم پیچیده شد.
بسیاری از رومیان مسیحیت را عامل فروپاشی میدانستند و معتقد بودند دیانت مسیحی با گرفتن روح جنگاوری از آنان باعث فساد امپراطوری شده است . حتی خود مسیحیان متحیر بودند که چگونه کرامات دین مسیح نتوانسته است امپراطوری را از شر مهاجمان نجات دهد .
مهاجمان همه دستاوردهای مادی و معنوی امپراطوری کهنسال روم را به باد غارت دادند. ورود سیل آسای مهاجمان، با خود قتل، غارت و نا امنی را به همراه آورد و امنیت از کل اروپای غربی رخت بر بست ومدنیت و زندگی شهری برای مدتی طولانی رو به نابودی رفت. اوضاع اروپای غربی نشان از هرج و مرجی داشت که حاصل تجزیه و تلاشی قدرت سیاسی بود.
این وضع موجب شد که فرهنگ کلاسیک رو به فراموشی رود و تنها نزد خانوارهای اندک و معدودی باقی بماند. مبانی نظم اجتماعی چنان از هم پاشیده شد که برای بازگرداندن آن بصورت اول قرنها وقت لازم بود. رشد عقلانی و فرهنگ در اثر تشنجات حاصل از جنگ ، مخاطرات حمل و نقل، تنگناهای اقتصادی و از بین رفتن زبان لاتین و رشد زبانهای بومی به مخاطره افتاد.این اوضاع تا قرن نهم میلادی همچنان ادامه داشت تا اینکه در این قرن اوضاع به مراتب بدتر شد و اروپای غربی از نظر حیات عقلانی و اقتصادی به حضیض ذلت رسید.
بسیاری از خانوارهای اعیانی به روستاها و مناطق دوردست رفتند وبا زندگی شهری فاصله گرفتند وهمین موضوع مقدمات شکل گیری دوره ای شد که در تاریخ به قرون وسطی معروف است .
Https://telegram.me/andishehroshanma
بسیاری از رومیان مسیحیت را عامل فروپاشی میدانستند و معتقد بودند دیانت مسیحی با گرفتن روح جنگاوری از آنان باعث فساد امپراطوری شده است . حتی خود مسیحیان متحیر بودند که چگونه کرامات دین مسیح نتوانسته است امپراطوری را از شر مهاجمان نجات دهد .
مهاجمان همه دستاوردهای مادی و معنوی امپراطوری کهنسال روم را به باد غارت دادند. ورود سیل آسای مهاجمان، با خود قتل، غارت و نا امنی را به همراه آورد و امنیت از کل اروپای غربی رخت بر بست ومدنیت و زندگی شهری برای مدتی طولانی رو به نابودی رفت. اوضاع اروپای غربی نشان از هرج و مرجی داشت که حاصل تجزیه و تلاشی قدرت سیاسی بود.
این وضع موجب شد که فرهنگ کلاسیک رو به فراموشی رود و تنها نزد خانوارهای اندک و معدودی باقی بماند. مبانی نظم اجتماعی چنان از هم پاشیده شد که برای بازگرداندن آن بصورت اول قرنها وقت لازم بود. رشد عقلانی و فرهنگ در اثر تشنجات حاصل از جنگ ، مخاطرات حمل و نقل، تنگناهای اقتصادی و از بین رفتن زبان لاتین و رشد زبانهای بومی به مخاطره افتاد.این اوضاع تا قرن نهم میلادی همچنان ادامه داشت تا اینکه در این قرن اوضاع به مراتب بدتر شد و اروپای غربی از نظر حیات عقلانی و اقتصادی به حضیض ذلت رسید.
بسیاری از خانوارهای اعیانی به روستاها و مناطق دوردست رفتند وبا زندگی شهری فاصله گرفتند وهمین موضوع مقدمات شکل گیری دوره ای شد که در تاریخ به قرون وسطی معروف است .
Https://telegram.me/andishehroshanma
+ نوشته شده در پنجشنبه یازدهم آبان ۱۳۹۶ ساعت 10:56 توسط mehran
|