مارکسیسم(انقلاب)
مارکسیسم(انقلاب)
---------------------
انقلاب نتیجه روند دیالکتیکی جریان جامعه است وهنگامی رخ میدهد که تضاد طبقاتی به حد اعلای خود رسیده باشد .انقلاب را میتوان به دو مرحله سیاسی و اجتماعی تجزیه کرد .انقلاب سیاسی یعنی مرحله بدست گرفتن قدرت بوسیله پرولتاریا. در این مرحله نخست دولت از آلت دست سرمایه داری خارج شده و به ابزار انقلاب اجتماعی تبدیل میگردد وبتدریج تضعیف و بالاخره لغو میگردد . انقلاب سیاسی عموما قهرآمیز است زیرا بورژوازی از هر وسیله ممکن برای بقای خود استفاده میکند ولی این امر پرولتاریا را مجبور به استفاده اززور مینماید و دیکتاتوری پرولتاریا شکل میگیرد تا بقایای اثار سرمایه داری راهم ازبین ببرد .ولی انقلاب سیاسی تنها مقدمه انقلاب اجتماعیست . انقلاب اجتماعی هم دو مرحله دارد و نخستین مرحله آن مرحله سوسیالیستی نام دارد و هدف آن به مالکیت عموم درآوردن وسایل تولید و توزیع است . با از میان بردن سیستم طبقاتی در اجتماع و انقلاب فرهنگی که توسط دیکتاتوری پرولتاریا انجام میشود، زمینه برای مرحله دوم انقلاب اجتماعی یعنی ایجاد جامعه کمونیستی فراهم میشود.
در مرحله اول انقلاب اجتماعی شعار محوری عبارت است از : از هرکس به اندازه توانش وبه هرکس به اندازه کارش .
اما در مرحله دوم و نهایی انقلاب شعار محوری عبارت است از : از هر کس به اندازه تواناییش و به هرکس به اندازه نیازش .
در این مرحله سیستم طبقاتی بکلی ازبین میرود و حکومت برای همیشه ملغا میگردد و همراه با آن بساط دیکتاتوری پرولتاریا هم ازبین میرود .در این مرحله دموکراسی و عدالت که در سیستم سرمایه داری امکانپذیر نیست واقعیت عینی مییابد .
البته مطابق نظر مارکس چنین انقلابی در اواخر قرن نوزدهم میبایست در انگلستان رخ دهد چون انگلستان به سطح بالایی از رشد سرمایه داری رسیده بود اما بر خلاف نظر او انقلاب سالها بعد در روسیه که هنوز یک جامعه کشاورزی بود رخ داد و همین موضوع بعدها باعث تجدید نظرهایی در اندیشه های مارکس شد تا بتوانند مارکسیسم را با شرایط جدید وفق دهند .
در حقیقت مشکل بسیاری از کشورهای انقلابی این است که در سطح همان دیکتاتوری ( پرولتاریا و یا ......) متوقف میشوند و نمیتوانند وارد مرحله بعدی که همان بهشت موعود است بشوند .
---------------------
انقلاب نتیجه روند دیالکتیکی جریان جامعه است وهنگامی رخ میدهد که تضاد طبقاتی به حد اعلای خود رسیده باشد .انقلاب را میتوان به دو مرحله سیاسی و اجتماعی تجزیه کرد .انقلاب سیاسی یعنی مرحله بدست گرفتن قدرت بوسیله پرولتاریا. در این مرحله نخست دولت از آلت دست سرمایه داری خارج شده و به ابزار انقلاب اجتماعی تبدیل میگردد وبتدریج تضعیف و بالاخره لغو میگردد . انقلاب سیاسی عموما قهرآمیز است زیرا بورژوازی از هر وسیله ممکن برای بقای خود استفاده میکند ولی این امر پرولتاریا را مجبور به استفاده اززور مینماید و دیکتاتوری پرولتاریا شکل میگیرد تا بقایای اثار سرمایه داری راهم ازبین ببرد .ولی انقلاب سیاسی تنها مقدمه انقلاب اجتماعیست . انقلاب اجتماعی هم دو مرحله دارد و نخستین مرحله آن مرحله سوسیالیستی نام دارد و هدف آن به مالکیت عموم درآوردن وسایل تولید و توزیع است . با از میان بردن سیستم طبقاتی در اجتماع و انقلاب فرهنگی که توسط دیکتاتوری پرولتاریا انجام میشود، زمینه برای مرحله دوم انقلاب اجتماعی یعنی ایجاد جامعه کمونیستی فراهم میشود.
در مرحله اول انقلاب اجتماعی شعار محوری عبارت است از : از هرکس به اندازه توانش وبه هرکس به اندازه کارش .
اما در مرحله دوم و نهایی انقلاب شعار محوری عبارت است از : از هر کس به اندازه تواناییش و به هرکس به اندازه نیازش .
در این مرحله سیستم طبقاتی بکلی ازبین میرود و حکومت برای همیشه ملغا میگردد و همراه با آن بساط دیکتاتوری پرولتاریا هم ازبین میرود .در این مرحله دموکراسی و عدالت که در سیستم سرمایه داری امکانپذیر نیست واقعیت عینی مییابد .
البته مطابق نظر مارکس چنین انقلابی در اواخر قرن نوزدهم میبایست در انگلستان رخ دهد چون انگلستان به سطح بالایی از رشد سرمایه داری رسیده بود اما بر خلاف نظر او انقلاب سالها بعد در روسیه که هنوز یک جامعه کشاورزی بود رخ داد و همین موضوع بعدها باعث تجدید نظرهایی در اندیشه های مارکس شد تا بتوانند مارکسیسم را با شرایط جدید وفق دهند .
در حقیقت مشکل بسیاری از کشورهای انقلابی این است که در سطح همان دیکتاتوری ( پرولتاریا و یا ......) متوقف میشوند و نمیتوانند وارد مرحله بعدی که همان بهشت موعود است بشوند .
Https://telegram.me/andishehroshanma
+ نوشته شده در پنجشنبه ششم مهر ۱۳۹۶ ساعت 21:39 توسط mehran
|