در حقیقت جهت تحلیل جنبشهای سیاسی و انقلابات بورژوایی در غرب ، باید به مناسبات سیاسی و اجتماعی پیش از آن در قرون وسطی باز گردیم . درغرب از قرن دهم میلادی به بعد پس از فروکش کردن سیل مهاجرتهای اقوام مختلف که با خود خشونت و ناامنی به همرا ه می آوردند و پس از فروکش کردن حمله وایکینگها و دزدان دریایی به سواحل اروپا ،کم کم امنیت نسبی در آنجا حاکم شد و نظام فئودالی و وابستگی به زمین گسترش یافت و نظم و امنیت باعث ازدیاد تولید محصولات کشاورزی و بدنبال آن فراهم آمدن زمینه رشد تجارت و بازرگانی گردید . عامل دیگری که باعث تسریع در رشد تجارت شد ، وضعیت جغرافیایی اروپا بود . در آنجا بخصوص در اروپای شمالی بدلیل بارش کافی باران و نزولات آسمانی ، آب کافی و بدنبال آن حاصلخیزی زمین ،روستاها وشهرها و مراکز تجمع انسانی بسیار نزدیک به هم بوجود آمدند و از کوههای بلند وصعب العبور و بیابانهای خشک و سوزان که باعث دوری مراکز جمعیتی ومشکلات جدی برقراری ارتباط بین شهرها و روستاها میشد خبری نبود . به همین دلیل تجارت از راه زمین بسیار آسانتر از مناطقی مانند ایران بود . از سوی دیگر سه طرف این قاره را دریاها و اقیانوسها فرا گرفته بود و حتی رودهای پر آب تا قلب مناطق مختلف این قاره به قایقها و کشتیهای تجاری نه چندان بزرگ آن دوران اجازه میداد تا به راحتی کار مبادله کالا را انجام دهند.
با برقراری امنیت ، به تدریج در کنار قلعه های فئودالی یا راههای ارتباطی و یا در کنار رودها برخی مراکز جمعیتی که هسته اولیه شهرهای تجاری را تشکیل میداد، ایجاد شد که ساکنین آن کشاورز یا وابسته به زمین نبودند بلکه از راه ایجاد بازارهای مکاره محلی و دادوستد کالا و تجارت زندگی می کردند که به تدربج گسترش یافته و شهرهای بزرگی از درون آنها متولد شدند . تجارت گسترش یافت و یک طبقه مرفه و ثروتمند تاجر پیشه و اصناف و مشاغل گوناگون دیگرکه مختص زندگی شهری بود بوجود آمد. منافع آنها حکم میکرد که خود را از قید و بندهای فئودالی رها کرده و در اداره و مدیریت شهر خود آزاد باشند . مردم شهرها در این راه کوشش زیادی می کردند و پس از سالها مبارزه بتدریج این شهرها با دادن باج و تاوانهای سنگین و در مواردی جنگ و خونریزی منشور آزادی خود را از دست فئودالها ، اسقفها و پادشاهان بدست آوردند .

البته در برخی موارد خود پادشاهان نیز در این راه به آنها کمک می کردند به این دلیل که این کار باعث تضعیف اربابان فئودال شود و پادشاهان با ائتلاف با بورژواهای شهری در تضعیف فئودالهای محلی منافع مشترکی داشتند و این امر به سود هر دو تمام میشد . پادشاهان با این کار قدرت و نفوذ خود را در کل کشور تثبیت می کردند و از شر مزاحمتهای فئودالی راحت می شدند و بورژوازی شهری نیز که در امر تجارت گرفتار انواع و اقسام باجهای فئودالی بود و آن را تهدیدی برای بقای خود می دانست در محدود کردن قدرت خاوندها نقش فعالی بازی کردند. در پایان قرن یازدهم رهبران بازرگانان از سروران فئودال تقاضای منشورهایی برای آزادی شهرهای خویش کردند و با زیرکی خاص ملوک مختلف را به جان هم انداختند . خاوند را با اسقف ، شهسوار را با خاوند و شخص سلطان را با تمامی آنها به مجادله وا داشتند . آنها برای تحصیل آزادی خود به تدابیر مختلفی دست زدند ، مثلا طی تشریفات خاصی سوگند یاد کردند که از پرداخت خراجها یا باجهای فئودال و اسقفان امتناع ورزند و در مقابل گرفتن منشور آزادی مبلغ مقطوعی به آنها بپردازند و یا مادام العمر مستمری معینی به وی بپردازند .هر جا شهر در قلمرو یک سلطان بود با دادن مبالغی به عنوان پیشکش یا بر اثر خدمت در جنگ برای وی به چنین حقی نائل آمدند و گاهی شهریان بدون دادن باج استقلال خود را اعلام داشته و با انقلابی خونین آنرا بدست آوردند. خاوندها ی بدهکار یا نیازمند بویژه آنهایی که مشغول تدارک برای رفتن به جنگ صلیبی بودند به شهرهایی که در تیول آنها بود منشورهای خود مختاری میفروختند . روسای دیرها و اسقفان بیش از همه با شهرها به مخالفت برخاستند ، از این رو مبارزه میان شهرها و صاحبان روحانی آنها طولانی ترین و شدید ترین مبارزاتی بود که در تحصیل آزادی شهرها صورت گرفت.
تا پایان قرن دوازدهم میلادی جوامع شهری در اروپای غربی قرین موفقیت شده بود . اگرچه تا این تاریخ شهرها کاملا مستقل نشده بود اما قیود اربابان فئودال از هم گسیخته شده بود، باجهای دوران فئودالی منسوخ شده یا کاهش یافته بود و اختیارات مقامات روحانی به شدت کاهش یافته بود.
هر چند که شوراهای اداری شهرها بزودی تحت تسلط بازرگانان بزرگ قرار گرفت این نوع مجالس اولین نوع حکومت منتخب مردم بود که از دوران رم قدیم به این طرف پا به عرصه وجود می نهاد. تکامل دموکراسی نوین اروپا را بیشتر باید مدیون این نوع تشکیلات شهری دانست تا ما گنا کارتا.