محافظه کاری به منزله پدیده ای تاریخی ، شکل آگاهانه آن نوع سنت گرایی است که در واکنش به فروپاشی نظم قدیم اروپا بویژه به علت انقلاب فرانسه پدید آمد .حاملان ایدیولوژی محافظه کاری گروههایی چون دهقانان ، خرده بورژواها و اشراف زمیندار بودند که خارج از فرایند عقلانیت سرمایه داری باقی ماندند و در نتیجه به مخالفت با آن برخاستند .محافظه کاران در احیای ارزشهای جامعه کهن سعی زیادی نشان دادند .پس درون مایه محافظه کاری مخالفت با حاکمیت مردم و گسترش حق رای همگانی و همچنین مخالفت با برابری انسانها و گسترش آزادیهای عمومی میباشد .
ادموند برگ در واکنش به انقلاب فرانسه گفته بود : جامعه مبتنی بر نظمی اخلاقی است و سنتها و تعصبات ذخیره ارزشمند گذشته هستند . انگیزه عمل انسانها عقلانی نیست بلکه تابع احساسات است پس عقل فردی نمیتواند داور امور جمعی باشد . در مقابل ، سنت محصول عقل جمعی همه اعصار است . فرد احمق است ولی نوع انسان عاقل است .
بدبینی به عقل انسان به عنوان هدایتگر زندگی اجتماعی اصل اساسی محافظه کاریست . محافظه کاران به طبع بشر و امکان اصلاح آن به کمک عقل بدبین هستند . آنها عقل فردی را در برابر عقل کلیتر نهفته در سنت و مذهب به چیزی نمیگیرند .
آنها معتقدند که مقصود و غایتی الهی در زندگی انسان در کار است و حقوق و تکالیف آدمیان از آن برمیخیزد .به عقل آدمی اعتمادی نیست زیرا همین عقل آدمی بود که عیسی مسیح را به صلیب کشید .
از دید محافظه کاران ، انسانها طبعا برابر نیستند . پس نابرابری اقتصادی و اجتماعی امری بدیهی است و هرکوششی برای از میان برداشتن آن به شکست می انجامد .همچنین نابرابریهای اجتماعی باعث پیشرفت است .نفس نابرابر بودن افراد همان انگیزه کار و کوشش فردی است .
از نظر سیاسی هم کوشش برای ایجاد برابری مصنوعی در جامعه به استبداد می انجامد .
انها به صلاحیت عقلی و اخلاقی عامه مردم خوش بین نیستند پس برانضباط اجتماعی و مذهب و سنت تاکید دارند .
Https://telegram.me/andishehroshanma