جامعه اسپارتی
چندی پیش در حالیکه نظریات سیاسی افلاطون را مطالعه میکردم متوجه نکاتی عجیب و حیرت آور شدم .موضوع جالبی که نظرم را جلب کرد شباهت عجیب ساختار قدرت ترسیم شده در مدینه فاضله افلاطون با اریستوکراسی قدرت درایران بود . افلاطون در ترسیم مدینه فاضله خود به جامعه اسپارتی نظر داشته است که گروهی از جنگاوران قوی پنجه ، مردم و کشاورزان اسپارتی را تبدیل به بردگان خود کرده بودند ومغرورانه بر آنها فرمان میراندند.
مدینه مورد نظر افلاطون به سه طبقه فرمان روایان فیلسوف ، پاسداران و توده مردم تقسیم میشد . خداوند در نهاد فرمانروایان زر ، درنهاد پاسداران سیم ودر نهاد توده مردم آهن و مس به ودیعه نهاده است .از نظر ارسطو نیز تنها رزمندگان واقعی شهروند محسوب میشوند . چنین مردمی در جوانی جنگاور، در میانسالی حاکم یا قاضی ودر پیری کاهن هستند .کشاورزان و کارگران وافزارمندان نیز اصلا شهروند محسوب نمیشوند وحق شرکت در تصمیم گیریهای سیاسی را ندارند .این ساختار بسیار شبیه به چیزیست که آریستوکراسی قدرت در ایران سعی در اعمال آن در جامعه دارد .
پایینترین سطح اجتماع را درایران توده مردم فارغ از نوع و میزان تحصیلات و سطح هوش و استعداد دارد . این اکثریت بزرگ از مردم که به مفهوم واقعی نمیتوان نام شهروند بر آنها گذاشت باید همواره به گونه ای منفعل تابع و دنباله رو آریستو کراسی قدرتی باشند که بشرح ذیل سازمان یافته است :
درپایینترین سطح قدرت ، افرادی قرار دارند که از همان دوره دبیرستان و دانشگاه به دلایل مختلف اجتماعی ، فرهنگی یا مذهبی جذب برخی نهادها و انجمنها میشوند و نخبگان قدرت به آنها نگاهی ابزاری دارند و از همان ابتدا آنها را درمعرض تبلیغات شدید و گزینشی در جهت منافع خاص خود قرار میدهند .این افراد در این مرحله نقش همان پاسداران جمهور افلاطون را دارند . گاهی از این افراد به عنوان اهرم فشار در دانشگاه یا جاهای دیگر استفاده میشود و آگاهانه یا ناآگاهانه تبدیل به آلت دست نخبگان قدرت میشوند .
در مرحله بعد ، این افراد غربال شده وبرخی میتوانند با استفاده از امتیازات و رانتهای خاص ، بالاترین مدارج دانشگاهی را طی کنند .البته همیشه در این پروسه هوش واستعداد ملاک نیست . حتی برخی با زد وبند موفق به خرید بالاترین مدارج علمی میشوند بدون اینکه این مسیر را طی کرده باشند .
گزیده ای از همین افراد هستند که دردوره میانسالی میتوانند تبدیل به وزیر ، وکیل ، قاضی یا مدیر شوند و پله های ترقی را به تناسب خدماتی که برای بالا دستهای خود انجام میدهند طی نمایند وپستهای کلیدی را اشغال نمایند .
بسیاری از این افراد در اواخر میانسالی متوجه میشوند که قدرت و مقام و ثروتی که بدست آورده اند به بهای نابود شدن زندگی میلیونها نفر تمام شده است ولی طعم شیرین قدرت و ثروت باعث میشود به وجدان خود لگام بزنند تا آقازاده ها هم بتوانند ازاین خان نعمت بهره ای ببرند . اگر هم اقلیتی از آنها متوجه موضوع شوند و بخواهند به اشتباهات خود اعتراف کنند وجلوی این وضع لجام گسیخته رابگیرند اسیر تارهایی خواهند شد که در طول زمان خود درتنیدن آنها نقش مهمی داشته اند وکاری از دستشان برنمی آید .
البته یک فرق اساسی بین اریستوکراسی قدرت در جمهور افلاطون و جامعه ما وجود دارد .در جامعه افلاطونی زمین و ثروت منشا قدرت است و کسانی که به پستهای کلیدی میرسند از امنیت بالایی برخوردارند . اما در جامعه ما قدرت تبدیل به ابزاری جهت تحصیل ثروت میشود . بسیاری از مدیران میانی چون خود بخوبی میدانند پست و مقامشان بر اساس لیاقت و شایستگی نبوده است تا میتوانند از رانتهایی که در ساختار قدرت وجود دارد استفاده میکنند و صاحب ثروتهای هنگفتی میشوند . آنها میدانند هر وقت تاریخ مصرفشان تمام شود از ساختار سیاسی بیرون رانده میشوند به همین جهت خوش خدمتی به بالادستها به بهای زیر پا گذاشتن ارزشهای اخلاقی و انسانی به اوج خود میرسد . چون هیچ نظارت و حساب و کتابی هم در کارنیست دروغگویی وفساد نهادینه میشود . این افراد هنگام انتخابات ونیاز داشتن به رای مردمی که در واقع به چشم شهروند به آنها نگاه نمیکنند به دروغ خود را خدمتگذار مردم نشان میدهند ولی وقتی انتخاب شدند همه چیز را فراموش میکنند وتا چند سال بعد بامردمی که به آنها به چشم همان هلوتهای اسپارتی نگاه میکنند کاری ندارند . این افراد دنیایشان را روی شانه های ضعیف مردمی میسازند که روز به روز در حال فقیر شدن هستند . البته اگر برخی از این مردم که استخوان هایشان در حال خرد شدن است یا نسبت به خرد شدن ستون فقرات هموطنان خود صحبتی کنند متهم به فساد عقیده و جاسوسی برای دشمن تصنعی میشوند . دشمنی که حتما باید اختراع شود تا گناه نابسامانیها به گردن آن بیفتد . از این به بعد بگیرو ببند وآزارو اذیت چنین افرادی شروع میشود . وقتی این هم کارساز نیافتاد این افراد تک تک ربوده میشوند وتامدتها درمحلهای نامعلوم در شرایطی نامساعد نگهداری میشوند . پس از مدتها انتظار بایک دادگاه چند دقیقه ای وبدون حضور وکیل به زندان محکوم میشوند .
همه اینها برای این است که به همگان نشان دهند همین است که هست یا تحمل کنید یا با مشت آهنین مواجه میشوید . شما باید ممنون ماباشید که در مقابل امریکا ، داعش ، طالبان و... از جان شما دفاع کرده ایم . شما هر کاری خواستید بکنید ولی کاری باهدر رفتن سرمایه های ملی بعلت بیلیاقتی وندانم کاریهای ما نداشته باشید . اگر کسی به جرم دفاع از حقوق ملت مورد آزارقرارگرفت و زندانی شد چیزی نگویید . شما سعی کنید در این آشفته بازار گلیم خود را از آب بیرون بکشید . ما در حال فدا کردن یک نسل هستیم تا نسل آینده بهتر زندگی کند . ما خیر و صلاح شما را بهتر از خود شما تشخیص میدهیم فقط صبر کنید تا سال 1404 برسد همه مشکلات حل میشود . شما همان هلوتهای اسپارتی هستید و ما هم اربابان شما هستیم . والسلام ، دیگر حرفی نباشد.