ظهور وقتل ابومسلم خراسانی با خدعه و خیانت
زید ، پسر بزرگتر امام زین العابدین سالها پس از واقعه کربلا به دعوت کوفیان برضد امویان قیام کرد (122هجری) اما با پیمان شکنی آنها با شکست مواجه شدوبه شهادت رسید . بر خلاف واقعه کربلا اکثر یاران زید از موالی یا همان مسلمانان غیر عرب بودند . چند سال پس از آن یحیی بن زید هم در خراسان قیام کرد وبدست حاکم اموی خراسان یا همان نصربن سیار کشته شد . کشته شدن این دونفر تا حدی نفعش به دسته دیگری از شیعیان که پیروان عباس بن عبدالمطلب بودند رسید زیرا با کشته شدن زید ویحیی ، عباسیان وطرفدارانشان نیروهایی را که تحت عنوان تشیع میتوانست رقیبی برای آنها محسوب شود وآنها را تجزیه کند از سر راه خود برداشته دیدند . چون امام جعفر صادق نیز به اینگونه طرحها و تحریکات علاقه ای نشان نمیداد اکثریت فرقه های متشکل شیعه در اختیار دعوتی سری که بوسیله عباسیان رهبری میشد واقع شدند .
زید که برای بدست آوردن خلافت میخواست اکثریت فرقه های مسلمان را پشت سر خود داشته باشد حتی عده ای از خوارج را نیز در صفوف بیعت کنندگان خویش پذیرفت . به همین دلیل حاضر نشد از ابوبکر و عمر تبری جوید وچون درستی خلافت ابوبکر وعمر را با وجود اذعان به مفضولیت آنها نسبت به علی تصدیق کرد اکثریت شیعه او را ترک کردند . همین تجربه را عبدالله بن معاویه نواده جعفربن ابی طالب هم داشت وبا شکست مواجه شد . عبدالله بن معاویه طبق روایات از تناسخ وحلول دم میزد وظاهرا دعوی مهدویت داشت . اوکه به نواحی داخلی ایران گریخت مدتی در اصفهان وکرمان قدرتی کسب کرد اما باز هم از حکام اموی شکست خورد و به خراسان نزد ابومسلم خراسانی رفت . اما ابو مسلم که تازه دعوت عباسیان را سازمان داده بود وی را برای مقاصد خویش رقیب و مزاحم یافت و او را کشت .
واقعه کربلا و سالها پس آن قیام زید و پسرش یحیی وکشته شدن آنها بدست امویان نفعش به عده ای از شیعیان از نوادگان عباس بن عبدالمطلب رسید که با صبر و بردباری ودر مدتی طولانی در حال سازمان دادن دعوتی سری بودند .در حوالی سال 128هجری شخصی از نوادگان عباس مشهوربه ( ابراهیم بن امام ) رهبری دعوت سری را برعهده گرفت . این ابراهیم خراسان را بهترین محل جهت نشر دعوت خود تشخیص داد زیرا دور از مرکز خلافت بود . ابومسلم خراسانی غلامی ایرانی الاصل بود که به خدمت ابراهیم درآمد وابراهیم او را با اختیارات کامل جهت سازمان دادن قیام علیه امویان به خراسان فرستاد . به او دستور داده شد که تا میتواند از اختلافات قبایل مختلف عرب بر ضدیکدیگر استفاده کند نزاریها را دشمن بدارد ویمانیها که تمایلات شیعی بیشتری داشتند جلب کند واگر لازم شد با کمک موالی ایرانی هیچ عربی را در خراسان زنده نگذارد .ابومسلم در قریه سفیدنج در حوالی مرو دعوت خود راعلنی کرد . شیعه خراسان هم که سالها تعلیمات پنهانی امام عباسی آنها را آماده کرده بود از ولایات به او پیوستند . ابومسلم و یارانش به نشانه عزا برای خاندان پیامبر جامه سیاه بر تن کردند وبا بلند کردن علمهای سیاه حکم جهاد خود را برضد کفار اموی اعلام کردند . آنها چوبدستیهایی داشتند که آنرا کافر کوب میخواندند و خرهایی را که بر آنها سوار بودند مروان میخواندند . به همین دلیل بعدها آخرین خلیفه اموی به مروان حمار معروف شد .
ابومسلم در مرو قیام خود را آغاز کرد وطی چند جنگ با حاکم اموی ،
ولایات نیشابور ، گرگان ، ری ، اصفهان و نهاوند را از امویان گرفت . نهاوند شهری بود که تصرف آن یک قرن پیش از آن برای اعراب فتح الفتوح بود و اکنون استرداد آن توسط خراسانیان یک فتح دیگر بود اما این بار به زیان اعراب . چند روز پیش از آنکه کوفه بدست سیاه جامگان خراسان فتح شود ابراهیم امام ، رهبر و پیشوای ابومسلم در شام مورد سوءظن امویان قرار گرفت و کشته شد .به همین جهت خراسانیان برادرش –سفاح- را در کوفه به خلافت نشاندند .بدین ترتیب امپراطوری اسلامی با کمک اهالی خراسان شاهد تاسیس دولت تازه ای شد که بر روی خرابه های حکومت ساسانی بنا گردید . امویان جای خود را به عباسیان دادند که قرار بود دولت اسلامی باشد نه دولت عربی وایرانیان هم به آن امید زیادی بسته بودند .اما دولت جدید که حاصل یک انقلاب بدون نقشه و مخفی کاری بود خیلی زود ایرانیان را مایوس کرد .ابومسلم که فاتح اصلی بود چند سالی در خراسان موقعیت خود را حفظ کرد اما خیلی زود فدای بدبینی وخیانت منصور دوانیقی شد . قدرت واعتبار روز افزون ابومسلم در شرق امپراطوری ، منصور را به وحشت افکنده بود و او را برای آینده خود وجانشینش خطرناک میدانست . منصور او را دعوت کرد که بدون سلاح وسپاه به بغداد نزد وی برود . ابومسلم با وجود هشدار برخی یاران نزدیکش دعوت راپذیرفت اما منصور او را در یک ضیافت نمایشی که ترتیب داده بود به کام مرگ فرستاد .
Https://telegram.me/andishehroshanma
+ نوشته شده در جمعه هشتم دی ۱۳۹۶ ساعت 18:46 توسط mehran
|